سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رخ عیان کن مه جبین فاطمه...

نه ماهی بود که فرزندم شده بود عضوی از وجودم. من به زندگی با او عادت کرده بودم و او نیز.

از زمانی که بدنیا آمد در آغوش هیچ کس آرام نمیگرفت جز خودم. میگفتند به بوی من عادت کرده اما من می دانم که او با شنیدن صدای قلبم آرام میگیرد. دو ماه اول که دل درد(کولیک) داشت بی قرار بود و از عصر تا حدود 4 و5 صبح مدام جیغ میکشید. اما باز هم دلش میخواست مدام در آغوش من باشد. بغلش می کردم و بعد از ساعتی میخوابید. روی زمین نمیگذاشتمش، چون بیدار میشد. با هم میخوابیدیم یعنی نیمه نشسته میخوابیدم و او هم در آغوشم روی شکمش. این آرامش می کرد. آنقدر حسرت خواب داشتم که راضی بودم به این نوع خوابیدن. حالا که پسرم حسین آقا 6 ماهه است به لطف خدا خوب و آرام شده و من علت آن را دو چیز می دانم.یکی سوره ی والعصر که به کرات و هر روز در بارداری می خواندم و دیگری ارتباط خوبی که بین ما بود.به گفته ی پزشکان این ارتباط خوب مادر و کودک مدت کولیک را در نوزاد کوتاهتر میکند.

باز دلم هوس مادرم را کرده. گاهی به شب بیداری هایش فکر میکنم به سختی های مادری در آن زمانها، و بی اختیار ساعتی را گریه میکنم. دوست دارم تمام دست ها و پاهایش را پر بوسه کنم. دوستان خوبم در زمان های بودن مادر به او عشق بورزید، تا در روزهای نبودنش حسرت یک لحظه نگاهش را نداشته باشید.

میتوانید حدیثهایی از احترام به والدین را در نظرات بگذارید تا همه استفاده کنند.


ارسال شده در توسط صدای سخن عشق