سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رخ عیان کن مه جبین فاطمه...

دیشب وقتی برای پیدا کردن موضوعی از زندگی امام حسین (ع) قفسه ی کتابامو زیرو رو کردم از خودم خجالت کشیدم.وقتی دیدم کتابام در این مورد به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد.
یادمه حدود سه سال پیش ،با خودم یه عهدی بستم. اینکه هرگز در مورد خریدن کتاب و سی دی های دینی و علمی صرفه جویی نکنم. کمی بیشتر که فکر کردم دیدم تاحالا در وبلاگم خیلی کم از مولایمان امام حسین(ع) نوشته ام.
پس بعد از این همه غربت مولا ای دل بگو! می پرسی از چه؟ از آنچه که برایش خون ها داده شد و امروز نزد برخی کمتر از هر چیزی به آن اهمیت داده می شود.منظورم چادر مشکی زهرا(س) است. منظورم حجاب و نجابت است.چیزی که امامان معصوم ما به خاطر زنده نگه داشتن این گونه واجب ها جان دادند.این همه الگو وما در غرب دنبال کدام الگو می گردیم؟ وقتی مولایمان چنان به کودکش حجاب را آموخته بود که وقتی دشمن گوشواره از گوش های کوچک دختر کشید و خون جاری شد،وقتی روسری از سر مبارکش کنار رفت فریاد می کشید و اشک می ریخت دستانش را روی سر گذاشته بود تا نامحرم نبیند نه بر گوش هایی که درد داشت و خون...
 به سمت خیمه دوید و عمه جان زینب(س) را صدا زد و گفت: عمه جان آیا پارچه ای ندارید تا من با آن سرم را بپوشانم؟؟؟
خدایا به زنان ما حجاب و عفت ، و به مردان ما غیرت عطا بفرما...  
آمین آمین آمین آمین آمین آمین...
تعداد این آمین ها به شما بستگی دارد. یا علی


ارسال شده در توسط صدای سخن عشق