سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رخ عیان کن مه جبین فاطمه...

این مطلب رو از وبلاگ خوب(گدایی)منتقل کردم:

از امام حسین علیه السّلام روایت شده که فرمودند:
هنگامی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بیمار شد به حضرت امیرالمومنین علیه السّلام وصیّت کرد که موضوع بیماری وی را مخفی بدارد و احدی را از آن مطّلع ننماید. امیرالمومنین علیه السّلام به وصیّت او عمل کرد. و شخصا پرستاری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را عهده‏دار بود و اسماء بنت عمیس در این کار کمک می‏کرد. چون هنگام رحلت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرا رسید وصیّت کرد که حضرت امیرالمومنین علیه السّلام متصدّی امر آن بانو شود، شبانه او را دفن کند و قبر مطهّرش را مخفی نماید.
امیرالمومنین علیه السّلام این وصیّت را پذیرفت و شبانه او را به خاک سپرد و قبرش را مخفی نمود، هنگامی که از دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فارغ شد، ناگهان حزن و اندوه شدیدی به حضرتش هجوم آورد و اشک از چشمانش سرازیر شد، و چهره خود را به سوی قبر رسول خدا بازگردانید و فرمود:
سلام من بر تو باد ای رسول خدا! و سلام بر تو از سوی دخترت و نور چشمت که به زیارتت آمده، همو که در بقعه‏ات زیر خاک آرمیده است و خداوند برای او چنان خواست که هر چه زودتر به تو ملحق شود.



ای رسول خدا! صبرم از فراق دختر برگزیده‏ات کاهش یافته و شکیبایی من از دوری سرور زنان از دست رفته، (ولی چاره‏ای نیست) جز آنکه همان گونه که در مصیبت جانگدازت شکیبایی ورزیدم در اینجا نیز صبر پیشه کنم. چرا که من با دست خویش تو را در قبر نهادم و (به هنگام جان دادن سر در آغوش من داشتی آن طور که) جان تو از میان سینه و گلوی من گذشت.
آری در کتاب خدا برای من برترین پذیرش و تحمّل آمده است که فرموده: «ما همه از خداییم و همگی به سوی او بازمی‏گردیم»؛ امانت بازگردانده و گروگان تحویل داده و زهرا از دستم ربوده شد.
ای رسول خدا! چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه می‏کند!
راجع به اندوهم چه بگویم که همیشگی است و شبم که به بیداری می‏گذرد، و غم از دلم رخت نمی‏بندد تا خداوند خانه‏ای را که تو در آن اقامت داری برایم برگزیند؛ غصه‏ای دارم جگر سوز و اندوهی شورانگیز، چه زود میان ما جدایی افتاد، و تنها به خدا شکایت می‏برم.
به زودی دخترت تو را خبر می‏دهد از همدست شدن امّتت علیه من، پس به اصرار از او بپرس و احوال را از او جویا شو که چه بسا سوزها داشت که در سینه‏اش می‏جوشید و راهی برای شرح و بیرون ریختن آن نداشت و اکنون خواهد گفت، و خدا داوری خواهد کرد و او بهترین داوران است.
سلام بر شما سلام وداع‏کننده‏ای که نه خشمگین است و نه دلتنگ، که اگر بازگردم از روی دلتنگی نیست و اگر بمانم از بدگمانی نسبت به آنچه خداوند به صابران وعده داده، نمی‏باشد.
آه، آه! باز هم شکیبایی مبارک‏تر و زیباتر است که اگر بیم غلبه چیره‏شوندگان نمی‏بود برای همیشه در اینجا می‏ماندم و درنگ می‏نمودم و بر این مصیبت بزرگ چونان زنان عزیز مرده شیون می‏کردم، (چرا که) همچنان که خداوند نظاره می‏فرماید، دخترت پنهانی (و دور از چشم بیگانگان) به خاک سپرده می‏شود و (امّا آشکارا در پیش چشم همگان) حقّش پایمال و از ارثش ممنوع می‏گردد با آنکه دیر زمانی نگذشته و یاد تو کهنه نگشته است.
ای رسول خدا، شکایت نزد خداوند بلند مرتبه برده می‏شود و بهترین صبر و دلداری و عزاداری در باره توست، درود و رحمت و برکات خداوند یکتا و آفریدگار جهانیان بر تو و او باد!


ارسال شده در توسط صدای سخن عشق